نشسته ام روی نیمکت چوبی انتظار کنار جاده پاییز؛
تا این جا با من آمدی باد وزید وگفتی بمان تا برگردم و من ماندم تا تو برگردی
تنهایی لحظه هایم را پرپر میکنم تا بیایی...می دانم که می آیی ولی تنهایم و از تنهایی
میترسم ،کاش باد نمی وزید و تو نمی رفتی...روی نیمکت چوبی انتظار کنار جاده پاییز نشسته ام
و به حرکت برگها نگاه می کنم . فقط نگاه میکنم وبه این می اندیشم که گفـــت
" بــــــــمـــــان تـــــا مـــــــن بــــرگـــــردم ...
نظرات شما عزیزان: